عاشقانه های ما

از روزانه های زندگی مشترکم مینویسم

عاشقانه های ما

از روزانه های زندگی مشترکم مینویسم

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

خدا خونم امشب شب ارزوها میخوام چند تا دعا کنم  ایشالا به امید خودت شک ندارم به همشون میرسم.


۱- سلامتی همه عزیزانم  خانواده خودمو شوهری

۲-امریه میثم جور بشه جایی که خودش دوست داره

۳-کار براش تو مس پیدا شه 

۴-مقدمات سفرمون هم محیا بشه

۵- پول حسابی گیر میثمم بیاد

۶-یک عروسی خوب تو همین سال بگیریم


امین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۷
nasim

الان از عروسی اومدیم.همراه الهام رفتم. عروسی پسر عمه اش. خیلی خوش نگذشت ولی بدک هم نبود. تو این دو روز که الهام پیشم بود خیلی چیزا برام تداعی شد!! فکرشم نمیکردم که هنوووووووز این طرز فکرا تو مردم وجود داشته باشه. الهام دوست عزیزم خیلی با مامانت بد حرف میزنی لهنت با مادرت خیییلی بده. تو منو یاد دوران دبیرستان خودم میندازی که چقد با مامانم بد تا میکردم اون موقع متوجه نمیشدم چطوره رفتارم .مامان مهربونم از همینجا ازت معذرت میخوام بخدا دست خودم نبود اونقد بی شعوری.منو ببخش مادر مهربونم.کاش بسه جبران کنم

اون روزارو.مامانم خیییلی شرمنده ام. 


الهام دوست عزیزم کارت خییلی بده به مادرت بیشتر توجه کن خودتم میدونی همه امید مامانت به توه و اه تو وابسته اس.


مغاز رو مرتب کریم با مهدیه تغییر دکوراسون دادیم خیلی بهتر شده .

اوووف فردا صب ساعت ۸ کلاس دارم باید بخوابم الان ولی خوابم نمیبره!


آیشالا دانشگاه زود تموم شه من راحت شم میدونم تموم شه خیییلی دلم براش تنگ میشه ولی چه کنم الان دیگه در توانم نیس بیشتر از مغازه. 


میثم هم ایشالا عکسای پروژه اش رو استادش قبول کنه حل بشه بیاد پیشم 

خیییلی دل تنگش شدم بی نهایت.


این پستم خییلی قاطی پاتی شد!



برای میثمم: 

خیییلی دوست دارم عشقم.امشب خیییلی بخاطر داشتنت خوشحال بودم.


برای خدایم: 

خیلیی دوست دارم خدا جونم .هنوزم نمیدونم بخاطر چه کار خوبی که کردم اینقد بهم لطف داری خییلی وقتا پیش خودم میگم خدایا من لیاقت اینقد لطف رو ندارم ..

شرمنده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۱۴
nasim

مادرم خیلی خیلی دوست دارم !

 تو نمونه یه انسان فداکار و با استقامتی هستی برام.

مادر عزیزم بد خلقی ها و بد رفتاری های منو ببخش. امیدوارم بتونم یه روزی یه کوچولو از زحمتایی که برام کشیدی رو جبران کنم. مادرم زحمتایی که تو برای ما کشیدی حداقل توی فامیل میدونم کسی نکشیده برای بچه هاش.حتی خاله ههم اعتراف کرد که قدر مامانتونو بدونین مادر خیلی خوبی دارین قدرشو بدونین. مادرم عزیز تر از جونم من هیچ وقت نتونستم تورو اونطوری که میخواهی خوشحالت کنم.ایشالا از الان به بعد لیاقتشو خدا بهم بده! 


مامان جونم بینهایت دوست دارم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۰۴
nasim

وقتی محبتت را با همه وجودت به من تقدیم کردی و مرا شرمنده الطاف کریمانه ات کردی و دل قشنگت را مالامال از عشق به من کردی بار دلدادگی را سخت بر دلم نهادی و امانت عشق را در وجودم نهادی و عهد کردم که تکیه گاهت در همه لحظاتت باشم.روز ولادت حضرت زهرا را به شما همسر عزیز و مهربانم و عشق خودم پیشاپیش تبریک میگویم:-). ساعت- ۲۲:۶ 


این اس ام اس میثم بود که تو اولین روز زنی بود که زنش شدم بهم داد  .

و اخرش هم عذرخواهی کرد که نشده پیشم باشه.


برای میثمم:


همسر عزیزم تورو با همه دنیا عوض نمیکنم تو بهترین اتفاق زندگیمی 

درسته الان کنار هم نیستیم و حتی میدونم که با توجه به وضع مالیت اونطوری که دلت میخواهد نمیتونی این روز رو برام بسازی  بدون همین که تو زندگیم هستی همین که منو به عنوان همسرت مادر بچه هات انتخاب کردی بزرگترین هدیه عمرمه  و هر چی تلاش کنی بهتر از این نمیتونی بهم هدیه بدی!










میثم شاید به نظرت خنده دار باشه ولی دلم برای همه ی زنای دنیا میسوزه  اخه فک میکنم خشبختی که من دارم  شاید اونا نداشته باشن و برای همه این حس زیبارو ارزو میکنم


میخواهم یه منو جدا بسازم تو وبلاگم همه ارزوهامو از کوچک تا بزرگ توش ثبت کنم و با رسیدن به هر کدوم اونو  پر رنگ کنم و همیشه موندگار بشه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۴۱
nasim

سال ۹۳

ای سال ۹۳ تو بهترین سال زندگی من بودی .

سال ۹۳ سال رسیدن به بزرگ ترین ارزوم بود .رسیدن منو میثم به هم بعد از ۲ سال و نیم دوری بود ،بعد دوسال ونیم هر شب گریه ،بعد دوسال و نیم ترس از دست دادنت . سال ۹۳ همیشه تو خاطر ما دوتا میمونی ...

تو این سال خانواده های ما باخبر شدن از دل ما . مرداد ماه ۹۳ خانواده میثم اومدن شهر ما بماند چقد حرفای بیخود زدن و زنگ زدن خونمون و چقد بد حرف زدن ولی عمرم تنهام نزاشت و مجبورشون کرد بزنگن معذرت خواهی کنن. خلاصه بعد یه سری مشکلات ما ۲۰ شهریور ۹۳ عقد کردیم. عقدم اونطوری میخاستم نبود نزاشتن بهمون خوش بگذره از بس ترس بهم خوردنشو داشتیم هرچی میگفتن هیچی نمیگفتیم تا عقد فقط برگزار شه .البته مهم هم نبود . 

خلاصه سال ۹۳ جز بهترین سالهای عمرمه . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۲۸
nasim